
قانون مالکیت حوزه ای از قانون است که انواع مختلف مالکیت در املاک و مستغلات (زمین) و املاک شخصی را کنترل می کند . مالکیت به ادعاهای قانونی محافظت شده از منابع ، مانند زمین و دارایی شخصی ، از جمله مالکیت معنوی اشاره دارد . مبادله اموال از طریق قانون قراردادها انجام می شود و در صورت نقض اموال ، می توان برای حمایت از آن به موجب قانون جرم شکایت کرد .
مفهوم ، ایده یا فلسفه مالکیت اساس کلیه حقوق مالکیت است . در برخی از قلمروهای قضایی ، از نظر تاریخی ، تمام املاک در اختیار پادشاه بود و از طریق تصرف در زمین های فئودالی یا سایر سیستم های وفاداری و وفاداری فئودالی منتقل می شد .
اگرچه قانون ناپلئونی از جمله اولین اقدامات دولت در دوران معاصر بود که مفهوم مالکیت مطلق را در اساسنامه وارد کرد ، اما حمایت از حقوق مالکیت شخصی در قوانین و فقه اسلامی قرون وسطایی وجود داشت ، قرون وسطی و انگلیس مدرن
واژه خصوصیت ، در کاربردهای روزمره ، به شی (یا اشیایی) متعلق به شخص ( ماشین ، کتاب یا تلفن همراه ) و رابطه ای که فرد با آن دارد ، اشاره دارد . در قانون ، این مفهوم تفسیر بارزتری پیدا می کند . عواملی که باید در نظر گرفته شود شامل ماهیت شی ، رابطه بین شخص و شی ، رابطه بین تعدادی از افراد در رابطه با شی و نحوه در نظر گرفتن شی در سیستم سیاسی حاکم است .
حقوق مالکیت غیر قانونی شناخته شده یا مستند به عنوان حقوق مالکیت غیررسمی شناخته می شوند . این حقوق مالکیت غیر رسمی کدگذاری نشده یا مستند هستند ، اما در درجات مختلف در بین ساکنان محلی به رسمیت شناخته شده اند .
توجیهات و اشکالات حقوق مالکیت
در جوامع سرمایه داری با اقتصاد بازار ، بسیاری از املاک به طور خصوصی توسط اشخاص یا انجمن ها متعلق است و نه دولت. در مورد حقوق ، قانون مالکیت خصوصی پنج توجیه کلی ارائه شده است :
مالکیت خصوصی یک روش کارآمد برای مدیریت منابع به صورت غیرمتمرکز است ، که به شما امکان می دهد تخصص و تخصص در مورد ملک توسعه یابد .
مالکیت خصوصی انگیزه قدرتمندی برای استفاده مالکان از مالکان است ، زیرا آن ها سود بیشتری در سرمایه گذاری دارند .
مالکیت خصوصی امکان مبادلات و اصلاحات را فراهم می کند .
مالکیت خصوصی منبع مهمی در استقلال فردی است که به افراد استقلال و هویت متمایز از دیگران می بخشد .
مالکیت خصوصی که پراکنده شده است ، به افراد امکان می دهد آزادی را علیه دیگران یا علیه دولت اعمال کنند .
همچنین استدلال هایی به نفع محدود کردن حقوق مالکیت خصوصی مطرح شده است :
از قانون مالکیت خصوصی می توان به گونه ای استفاده کرد که برای دیگران مضر باشد ، مانند اینکه صاحب کارخانه در محله های اطراف صداهای زیادی ایجاد می کند . در اقتصاد ، این به عنوان یک خارجی منفی شناخته می شود . از قوانین مزاحمت و مقررات دولتی (مانند منطقه بندی) برای محدود کردن حق مالکان در استفاده از ملک به روش های خاص استفاده شده است .
مالکیت می تواند منجر به انحصار شود ، به مالک این قدرت را می دهد که ناعادلانه مزایای دیگران را استخراج کند . به همین دلیل ، غالباً قوانینی در مورد رقابت و ضد انحصار وضع شده است .
مالکیت می تواند منجر به کالایی شدن حوزه های خاصی شود که مردم ترجیح می دهند کالایی نباشند ، مانند روابط اجتماعی. به عنوان مثال ، در برخی از کشورها بحث در مورد اینکه آیا فروش اعضای بدن یا خدمات جنسی باید قانونی باشد ، بحث وجود دارد .
مالکیت خصوصی به افراد قدرت می دهد ، که می تواند با گذشت زمان تشدید شده و منجر به نابرابری بیش از حد در یک جامعه شود. تمایل به نابرابری توجیه توزیع مجدد ثروت است .
حقوق طبیعی و مالکیت
فیلسوف انگلیسی ، جان لاک ، در رساله دوم خود در مورد دولت ، حق داشتن یک فرد در یک قسمت از جهان را تصدیق کرد ، زمانی که طبق کتاب مقدس ، خدا جهان را به طور مشترک به همه بشریت داد . او ادعا کرد که اگرچه افراد از خدا هستند ، اما آن ها ثمره کار خود را دارند . وقتی شخصی کار می کند ، آن نیروی کار وارد جسم می شود . بنابراین ، شی به مالکیت آن شخص تبدیل می شود .