
در زندگی زناشویی آنچه بین زن و شوهر دارای اهمیت می باشد و حتی اولین شرط برای تشکیل زندگی و متعاقب آن ادامه زندگی صداقت و راستی می باشد. «صداقت» مهمترین رکن در شروع یک زندگی مشترک و موفق خواهد بود و در صورتی که شخصی درهنگام انتخاب همسر طرف مقابل خود را پیش از اینکه ازدواج کنند فریب داده باشد این حق را برای طرف مقابل می توان قائل گردید که با در اختیار داشتن وکیل پایه یک دادگستری به دادگاه مراجعه کرده و از بابت این فریب شکایت کند و دادگاه هم متعاقبا مسئولیتکیفری و مدنی را برای مرتکب این جرم لحاظ خواهد نمود. در نوشتار پیش رو به به مبحث مربوط به وکیل پایه یک دادگستری و دعوای تدلیس در نکاح خواهیم پرداخت.
نمونه هایی از فریب در ازدواج
در ابتدا بایستی تعریفی را از این عنوان داشته باشیم : فریب در ازدواج شامل گفتار و اعمال و رفتاری است که به صورت متقلبانه و حیلهگرانه به وسیله شخصی به جهت گول زدن و اغفال طرف مقابل صورت می گیرد که توام با ارائه یکسری از ویژگی ها و صفاتی است که غیر واقغی می باشد و یا در برخی موارد با پنهان نمودن عیوب و ایرادات می باشد.
هر گاه شخصی به جهت ازدواج با گفتار و اعمال مادی که ملموس نیز می باشد مبادرت به بیان اموری خلاف واقع و یا ادعاهایی که صحت ندارد را به نحوی جلوه بدهد که واقعی متصور گردد و این باعث جلب اعتماد طرف گردد در صورتی که شخص مقابل متوجه شود که فریب خورده است خود و یا یه وسله وکیل پایه یک دادگستری می تواند در دادگاه نسبت به آن شخص شکایت کیفری مطرح نماید.
در برخی از موارد رفتار یا عملی که فریب محسوب می شود همراه با صحنهسازیها و عملیات نمایشی همراه است، و این باعث می شود که موضوع دروغین و غیر واقعی مطرح شده، به طور واقعی جلوهگر گردد.
در این مورد هرگاه مردی در شروع آشنایی با یک خانمی خود را مدیرعامل یک شرکت تجاری معرفی کرده باشد و با صحنه سازی هایی که نشان بدهد مدیرعامل است و در واقعیت این طور نباشد و یا پسری به جهت جذوب دختری مدارک مجعول و تقلبی را برمبنای دکتر یا مهندس بودن ارائه نماید و بعد واقعیت مشخص شود آن شخصی که فریب خورده است می تواند خودش با از طریق وکیل پایه یک دادگستری اقدام قضایی بنماید.
براساس نظریه اداره حقوقی قوه قضاییه، هرگاه زوجه ازدواج کرده و طلاق گرفته باشد و در ازدواج بعدی خود موضوع را مخفی نموده باشد از جمله موارد فریب در ازدواج محسوب شده و قابل پیگیری است. ملاک و میزان تشخیص فریب، عرف حاکم بر روابط اجتماعی خواهد بود.

مسئولیت کیفری
براساس ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی هنگامی که هریک از زوجین پیش از ازدواج طرف خود را به امور واهی مانند تحصیلات عالی، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و مشابه این موارد فریب بدهد و اردواح بر این اساس منعقد شده باشد و طرف مقابل خود یا به وسیله وکیل پایه یک دادگستری اقامه دعوا نماید دادگاه مرتکب را به حبس تعزیری از ۶ ماه تا دو سال محکوم خواهد کرد.
جرم تدلیس در نکاح جرمی مرکب است که دارای سه جزء می باشد:
• متوسل شدن مرتکب به امور واهی و غیر واقعی است.
• طرف مقابل فریب خورده باشد.
• اعمال و گفتار متقلبانه به عقد ازدواج منتج شده باشد.
جرایم کیفری تدلیس در نکاح جرمی مقید است و هرگاه به ازدواج ختم نگردد مسؤلیت کیفری را برای شخص مرتکب به بار نخواهد اورد. در صورتی که مردی بخواهد بعد از ازدواج زن خود را طلاق دهد ولی آن زن به وسیله اعمال و گفتاری که تقلب در آن وجود دارد و یا واهی است مرد را از طلاق دادن منصرف کرده باشد و مرد به این واسطه طرح دعوا کند و وکیل زوجه استدلال نماید که نتیجه ای که در این جرم ملاک است محقق نشده است دادگاه بدلیل این استدلال موضوع را از شمول جرم تدلیس در نکاح خارج می نماید.
عنصرمعنوی که در این جرایم کیفری وجود دارد سوء نیت عام و سوءنیت خاص می باشد در این مورد سوءنیت عام یعنی اینکه مرتکب آگاه و عالم به واهی و غیر واقعی بودن آن چیزی که به وسیله آن طرف مقابل را فریب داده است بوده باشد و سوءنیت خاص خواستن و حصول نتیجه می باشد که همان ازدواج است.
قانون گذار در این خصوص از کلمه زوجین استفاده نموده است در نتیجه حکم فقط شامل زوج و زوجه خواهد بود. هرگاه یکی از نزدیکان مانند پدر و یا مادر یا شخص ثالثی که نقش واسطه ازدواج، را دارد طرف مقابل را با همدستی و تبانی زوج یا زوجه بفریبد و یا نحوه و طریق فریب دادن را به مرتکب ارائه کرده باشد و این امر موجبات اغفال طرف مقابل را تسهیل کرده باشد در صورتی که اقامه دعوا توسط متضرر و یا وکیل او مطرح گردد دادگاه آن شخص را معاون در جرم دانسته و به این دلیل مجازات خواهد نمود.
ضمانت اجرای فریب در ازدواج
هرگاه در دادگاه طرح دعوای تدلیس در نکاح مطرح باشد و مرد نیز دارای وکیل پایه یک دادگستری بوده باشد و اثبات کند که فریب از جانب زن بوده است و نردیکی هم بین آن دو نفر صورت نپذیرفته باشد هیچ تکلیفی برای پرداخت مهریه نداشته و در صورتی که تمام یا بخشی از مهریه را پرداخت نموده باشد به دلیل اینکه زن بلا جهت و از طریق منشأ باطل این مبلغ را دریافت کرده است می تواند آن را استرداد نماید.
هنگامی که مردی بعد از نزدیکی به عیوب و ایرادات زن آگاهی پیدا نمود در صورتی که ازفوریت حق فسخ استفاده نکرده باشد استحقاق دریافت کل مهریه برای زن باقی می ماندو رد صورت اعمال و انحلال ازدواج زن مستحق دریافت مهریه نخواهد بود.
در صورتی که فسخ و انحلال نکاخ به جهت وجود عنن مرد بوده باشد، زن در این حالت در صورتی که در دادگاه خود و یا از طریق وکیل پایه یک دادگستری طرح دعوا نموده باشد براساس ماده۱۱۰۱ قانون مدنی مستحق در یافت نصف مهریه خواهد بود و در زمانی که فریب از طرف مرد باشد، حقوق قانونی زن من جمله مهریه پا برجا خواهد بود و می تواند مطالبه نماید.
در پایان بایستی اشاره نمایم که جرم تدلیس در نکاح از جرائم کیفری به جساب می آید که غیر قابل گذشت بوده هرگاه فریب خورده از جرم گذشت کرده باشد دادگاه صرفا می تواند که برای مرتکب تخفیف مجازات قائل شود.
منابع: برگرفته ازقانون مجازات اسلامی
برگرفته از قوانین ومقررات خانوادگی